بیست سال زندان بخاطر ترجمه قرآن
داوی روشان داوی روشان

پیش از اینکه به موضوع آقای غوث زلمی بپردازم آرزو دارم به دوران روشنگری غرب بخصوص ترجمه کتاب مقدس تورات و انجیل از زبان یونانی به زبان لاتین بپردازم تا توانسته باشم روند اصلاحات غرب و مشکلاتیکه اندیشمندان غرب به آن مواجه بودند را به شکل اختصار بیان کنم.

در شروع قرن شانزدهم جوامع غربی شاهد تحول دیگری بودند،  تحول انسان گرائی و انسان سازی تا بتوانند آن احساس درونی و روحانیکه  مردم به دین داشتند را به شکلی تغیر و جایگزین آن خرد و خود باوری را کنند.

چون کشیش های کاتولیک با استفاده از کتاب مقدس به زبان یونانی که مردم عادی از آن چیزی نمی دانستند از نظام قضائی تا امور سیاسی و اداری را در نفوذ خود داشتند و هیچ کس هم حق گفتاری بیشتر از حرف خدا یا به عباره دیگر خط های تورات و انجیل را نداشتند. اما بزرگان غرب که  اندیشه و خردورزی را معیار خود ساخته بودند نه از مرگ بیم داشتند و نه از حلقه دار میترسیدند، چون هدف شان  مردم سازی، مبارزه علیه عقبگرائی و خرافه پرستی که سال ها گلو غرب را بسته بود به تظاهر دست زدند تا بتوانند مردم نا آگاه خود را که با خواندن کتاب مقدس به زبان دیگری نه معنی میداد و نه به صفت کتابیکه دارای اخلاقیات است آگاه کنند.

 

 شروع قرن شانزدهم و با تولد اندیشمندانی مثل ارسموس، مارتین لوتر و  ولیام تیندال مترجمین کتاب های تورات و انجیل جهان غرب  یک زاویه دیگری را به خود گرفت مردم تا دیروز ترسیکه نسبت به خدا داشتند،  ترسیکه نسبت به رفتن دوزخ داشتند به راحتی درک کردند که خداوند را از یک منظر روحانی باید نگاه کرد،  نه از منظر یک پادشاه جهانسوز که در بالای عرش همه اعمال بندگان خود را مراقبت میکند  ویا کتاب های مقدس را خود او با انگشتان خود به رشته تحریر درآورده،  که همه این معما ها با خواندن کتاب مقدس با زبان مادری مردم روشن شد.

 خوابی که سال های متمادی مردم در آن فرو رفته بودند با آمدن ارسموس و لوتر یک بینائی ژرف چشمان مردم را به روی معما ها باز کرد. ارسموس هلندی اولین شخصی بود که متوجه ترجمه کتاب مقدس میشود و خود ذکر میکند  ًاگر این کتاب به زبان های دیگری ترجمه شود کار بس بزرگی است تا مردم هر شهر بتوانند از معانی آن استفاده کنندً،  که یک دهه بعد لوتر کشیش آلمانی شروع به چاپ ترجمه خود میکند وهم زمان تیندال کتاب مقدس را به زبان انگلیسی ترجمه میکند. اگرچه مورد استقبال مردم قرار نگرفتند  پدران مذهبی یا کشیش ها  ترجمه ها را به هر نحوی سوختند ولی  به مرور زمان جای خود را در جوامع غرب باز و مردم تا امروز از آن ها استفاده میکنند.

 

قران هم یکی از کتاب های آسمانی است ک به تعقیب کتاب مقدس در اوایل قرن هفت میلادی توسط جبریل (فرشته وحی) به حضرت محمد نازل شد.  او فرق اساسی با کتاب های تورات موسی زبور داود  ندارد بویژه تورات که همه داستان های اساطیر یهودی و اسرائیلی ها را بیان میکند،  از داستان آدم تا ابراهیم از سلیمان تا داود و یعقوب  که ما در قرآن همه این داستان ها را با اندک تفاوت میبینیم در واقع میشود گفت قرآن ادامه دهنده داستان ها ی اساطیر یهودی و اسرائیلی ها است. اما فرق کلی که در انجیل ما پیدا میکنیم عبارت از زندگی و سرگذت زندگی عیسی است که شاگردان و پیروان اش در سال های مختلف از زندگی عیسی  سخن گفته اند.

ویک تفاوت دیگری که بین انجیل و قرآن دیده میشود و تا امروز مسلمانان را مورد آزار خود قرار داده مسئله تثلیث است پدر، فرزند و روح خدا وگرنه محمد ادامه دهنده ابراهیم حنیف یا یکتا پرست بود و حتی اختلافاتیکه بعد ها بین حضرت محمد، مسیحی ها و یهودی ها در مدینه بوجود آمد  بیشتر جنبه سیاسی و نژادی بود تا مسئله دینی که من نمی خواهم روی آن موضوع بحث کنم.

 

شخص بنده نه وکیل مدافع آقای غوث زلمی و ملا صاحب  مشتاق مترجمین قرآن هستم،  و نه قاضی صاحب محکمه انصاف افغانستان،  تلاش بنده علیه خرافه پرستی بی عدالتی و کورکورانه ترجمه قرآن است که هر نظام حاکم افغانستان با استفاده از ملا های واپسگرا همیشه هر کسی را که خواسته اند به حلقه دار کشانند و عمل نا بخردانه خود را هم توجیه کنند با دلایل از قرآن و احادیث و از هر ورق اش هزار تفاصیر کرده  اشخاص مختلف را با حلقه دار آویخته اند.

ابتکار و شهامت  غوث زلمی و ملا مشتاق یک حرکت به طرف روشنائی و انسانگرائی بوده نه مثل جنبش های  اسلامی واپسگرای سال های پنجاه و هفت در داخل پوهنتون کابل  و هدف شان هم روشن بود که افغانستان را در کدام راه هدایت کردند که توسط حکومت های آن زمان یکایک راهی زندان  پل چرخی میشدند. درست مثل امروز آنهایکه میخواهند معما ها را که سال ها ذهن بشر را مشغول خود کرده را روشن کنند راهی زندان میشوند.  دولت افغانستان بجای اینکه بخاطر روشنائی مردم تلاش کند بر عکس با سیاست های غلط که سال ها ادامه داشت میخواهند یکبار دیگر صدای نیمه آزادیکه از گوشه و کنار شنیده میشود را خاموش کنند.

 

درست است که قرآن به زبان عربی نازل شده و برای مردمیکه به قول بطلیموس 350 بت های برزگ و کوچک خود در (مکرب) یا مکه  امروزی پرستش میکردند، ولی دلیلی وجود ندارد که ما از هر آیه اش رمل و استرلاب درست کنیم و خداوند را مثل یک هیولا در بالای عرش قرار دهیم اگر گفتار او را به زبان دیگری ترجمه کردیم او از بالای عرش آتش نفرت خود را بالای ما میریزاند.

 

به قول خواجه عبدلله انصار یکی از علمای بزرگ اسلام ( متولد  396قمری هجری)  و مفصر قرآن که خود فتوا در مورد ترجمه قرآن با دلایل و در تفسیر آیه و ما ارسلنا رسولا الا بلسان قومه لیبین لهم (سوره ابراهیم آیه چهارم) اشاره میکند. این آیه دلیل است بر اینکه قرآن به زبان عرب نازل شده چون پیغمبر عرب بوده و اهل خطاب هم در آن وقت عرب بوده اند و چون مخاطب آن زمان غیر عرب نبودند بر زبان آنها نازل نشد لیکن چون پیغمبر بحکم و ما ارسلنا الا کافته للناس بشیرا و نذیرا مامور تبلیغ شریعت اسلام به همه مردم جهان بود پس خطاب و تبلیغ به هر قومی به زبان آن قوم جایز است.

پس از اینرو ثابت شد که هر شخصی میتواند به جای لاالاالله محمد الرسول الله.  بگوید نیست خدائی مگر است الله و محمد فرستاده او.

سوال من از قضات و ملا های که فتوا صادر میکنند این است شما از دوران جهاد شروع تا امروز چند جلد کتاب تالیف کردید؟ شما در دوران جهاد هدف تان از جهاد چه بود؟ و چند جلد کتاب در مورد جهاد نوشته کردید تا بعد از پیروزی جهاد  کتاب های شما میتوانست جامعه را به مسیر خوب هدایت کند. به تفسیر قرآن اشاره نمیکنم چون میدانم کسانیکه از دین کین ساختند تفسیر کردن قرآن کار آنها نیست. بهتر است بگوئید ما و فتوای ما نه شرعی است و نه حکم قرآن را دارد. فتوای ما درست همان فتوای است که به حاکمان گذشته آیه فروشی میکردیم و جامعه را در تاریکی ها برای همیش نگهداشتیم.  کاریکه ملا های کاتولیک هزار سال قبل میکردند تا باشد مردم دست  های ایشان را بوسه کنند همان عمل را شما امروز در عصر جهانی سازی میکنید ولی متوجه باشید که روشنائی غرب نه تنها غرب را روشن کرده بلکه آن روشنی در پشت درب های شما هم آمده درب های دوکانداری شما را بسته خواد کرد.

 

امروزه با آمدن تحولات سه دهه افغانستان قتل؛ کشتار و ویرانی  مردم روشن افغانستان درک کرده اند و میدانند به کدام مسیر حرکت کنند،  نگاه ها نسبت به سی سال گذشته نسبت به ملا و مذهب یک نگاه متفاوت است آن

عشق یکه مذهب در سال های گذشته در قلب ها داشت دیگر وجود اش کمتر احساس میشود؛  و مثال عمده اش کامبخش ها،  غوث زلمی ها و حتی ملای  مسجد آقای مشتاق که با اندک روشنی که دولت کرزی آزادی متبوعات را اعلان میکند مردم آنچه که میخواهند را بازگو میکنند. و این روند در اینجا ختم نخواهد شد اندیشمندان افغان چه آنهایکه در افغانستان هستند و چه آنهایکه در کشور های غرب فعالیت میکنند پی برده اند روشنگری در جامعه افغان تنها راه حل مسئله افغانستان آزاد و مستقل است،  نه راه های نظامی و نه آوردن کشور های خارجی تا در پشت درب های مان از مادران و خواهران ما حفاظت کند. پس بیاید از تاریخ گذشته پند گیریم و در صدد روشنائی مردم برایم هر آنچه در خفا است را بازگو کنیم،  تا کشور عزیز ما مورد تجاوز کشور های مختلف قرار نگیرد

 در آخر سخن ، به امید روشنائی و انسانگرائی  در تمام خانه های ما تا باشد مثل دیگر ملل جهان با با فخر بگویم ما از افغانستان هستیم و به افغانستان آماده ایم جان خود را فدا کنیم.

                

 

               

                  روزیکه عقل سوی خرد باز شود

                  دروازه  آدمیت  آغاز  شود

                 عقلیکه نداند به کجا در سفر است

                  پشمینه سیَد به پیش او راز شود  

 

 

 


September 21st, 2008


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات